…………………………………………
به نام خداي شميم بهشت
كه بر لوح دل، مهر او را نوشت
يكي از استادان حوزه ميفرمود: «روزي به حضور يكي از دوستان صميم و قديم حضرت امام خميني(ره) رسيدم و از او پرسيدم شما كه آن همه مدت با حضرت امام بودهايد، رمز موفقيت ايشان را در چه چيزهايي ميدانيد؟» آن دوست ديرينهي امام فرمودند: «يكي از رموز موفقيت حضرت امام(ره) در انجام دادن كوچكهاي بزرگ بود؛ يعني حضرت امام كارهاي خوبي را كه نزد ديگران كوچك به نظر ميآمد، بزرگ ميشمردند و آنها را انجام ميدادند و به كوچك بودن آنها توجهي نميكردند، بلكه به خوب بودن آنها نظر داشتند.»
بدين منظور، ۲۰ ريزه كاري در تبليغ ديني را به قلم آوردهايم. اميد است كه مطبوعتان آيد و مقبولتان افتد.
۱) استاد قرائتي(حفظه الله) ميفرمود: «هنگامي كه در ايام تبليغ و يا جز آن امام جماعت ميشويد، از مُهرهاي چند ضلعي، مانند مربعي و مستطيلي شكل ـ نه گرد و دايرهاي شكل ـ استفاده كنيد؛ زيرا يك بار امام جماعتي از مُهر گرد و دايرهاي شكل در نماز جماعت استفاده ميكرده است. هنگام بلند شدن از سجده، مهر به پيشاني او ميچسبد و سپس بر زمين ميافتد و به علت گرد بودن به حركت درميآيد و از او فاصله ميگيرد و در نتيجه، بدون مهر ميشود.»
۲) هميشه پنج چيز را در اندازة كوچكشان همراه خود داشته باشيم و به تناسب و در موارد نياز به هر كدام، از آنها استفاده كنيم: ۱ـ عطر؛ ۲ـ شانه؛ ۳ـ آيينه؛ ۴ـ دستمال؛ ۵ـ مهر و تسبيح.
اين قلمزن، يكي از دفعاتي كه متأسفانه قبل از سخنراني، در آينه نگاه نكرده و خود را نديده و به سمت محل سخنراني رفته بود، متوجه شد كه عمامة خويش را بر سر نگذاشته و با عبا و قباي بدون عمامه به طرف محل سخنراني در حال حركت است. حال اگر وي بعد از سخنراني، از اين موضوع آگاه ميشد، چقدر ماية تعجب و تأسف او ميشد.
۳) دو تن از مبلّغان روحاني در تلويزيون گفتهاند كه تاكنون چندين نفر از بينندگان برنامههاي ما نامه نوشته و به ما تذكر دادهاند كه زير بغل قباي شما پاره شده است، چرا آن را نميدوزيد؟ حتي يكي از بينندگان، نخ و سوزني را در پاكت نامه گذاشته و براي ما فرستاده و گفته است كه با اين نخ و سوزن، زير بغل قباي خود را بدوزيد.
با توجه به اين نكته و آگاهي نداشتن برخي مردم از علت بهداشتي نادوخته گذاشتن اين قسمت از قباي مبلّغان، پسنديدهتر است كه يا به طور كلي و يا حداقل در هنگام تدريس و سخنراني در تلويزيون، از قباهايي استفاده كنيم كه زير بغل آنها دوخته شده باشد.
۴) يكي از چيزهايي كه تمركز حواس مخاطب را از بين ميبرد، تكيه كلامهاي مبلّغ، مانند «در واقع»، «عارضم به حضور شما» و «حقيقتاً» است. في المثل، به سخن در پي آمده بنگريم كه گويندة آن به چه مقدار از نكيه كلام «در واقع» استفاده كرده است: «در واقع بايد به شما عرض كنم كه آيات قرآن و روايات معصومان(عليهمالسلام)، در واقع بهترين و بيشترين دعوت كننده به سوي عدالت گستري در جامعه هستند، ولي در واقع اين خود ما هستيم كه گاه مانع عدالت گستري در جامعه ميشويم و زمينهي بيعدالتي در بين مردم را در واقع خود ما فراهم ميكنيم.»
بدين جهت، بايد هرگونه تكيه كلامي را كه مانع تمركز حواس مخاطب ميشود، از سخنان خويش حذف كنيم. براي اين كار ميتوانيم به نوار يا لوح فشردة سخنانمان گوش دهيم و يا از كسي بخواهيم كه با شركت كردن در جلسات تدريس و سخنرانيهايمان، تكيه كلامهاي ما را يادداشت و به ما گوشزد كند.
۵) اگر تلفن همراه داريم، صداي زنگ آن را به گونهاي انتخاب كنيم كه با شخصيت تبليغي و موقعيت اجتماعي و صنفي ما متناسب باشد. گاه ديده ميشود كه تلفن همراه برخي از مبلّغان به گونهاي زنگ ميخورد كه صداي آن واقعاً در شأن آنان نيست و بلافاصله جلب توجه ميكند و نگاه تعجب آميز اطرافيان را به سوي خود خيره مينمايد. از نام بردن و پخش كردن صداي برخي از اين زنگها واقعاً معذوريم(!)
۶) در هنگام تدريس و سخنراني، به همهي شاگردان و شنوندگان خود نگاه كنيم. مثلاً نگاه نكردن به نيمي از مخاطبان، ميتواند به معناي آن باشد كه اين عده را در تدريس و سخنراني خويش در نظر نياورده و به آنان توجه نكردهايم و از نظر «روان شناسي شخصيت»، به شخصيت پنجاه درصد از مخاطبان خود احترام نگذاشتهايم.
فراموش نميكنم كه در جلسات درس يكي از استادان شركت ميكردم. در همان جلسات آغازين تدريس، متوجه شدم كه آن استاد فقط به شاگردان سمت راست خود نگاه ميكند. همين امر باعث شد كه در جلسات بعدي، از نشستن در سمت چپ استاد خودداري كنم و به سمت راست ايشان، نقل مكان نمايم و رحل اقامت گزينم.
۷) در ايام ميلاد، لباس روشن بپوشيم و چهرهاي شاد و متبسم داشته باشيم و در ايام وفات و شهادت، لباس تيره بر تن كنيم و چهرهاي اندوهناك داشته باشيم؛ زيرا همان گونه كه هر گلي بويي دارد، هر رنگي نيز تأثيري دارد، به طوري كه امروزه موضوع و بحثي با عنوان «روان شناسي رنگها» مطرح و كتابها و مقالاتي در اين زمينه نوشته شده است.
۸) هميشه و به ويژه در ايام تبليغ، قلم و كاغذي را كنار بستر خواب خود داشته باشيم؛ زيرا پيش از خواب، گاهي نكتهها و مطالب بِكر و جالبي به ذهن ما خطور ميكند كه اگر آنها را يادداشت نكنيم، معمولاً پس از بيدار شدن، فراموشمان ميشود.
۹) در هنگام تبليغ و تا آن جا كه ميتوانيم، آداب اجتماعي را ـ حتي اگر بسيار كوچك و جزيي به نظر آيند ـ رعايت كنيم؛ زيرا گاه همين امور كوچك و جزيي هستند كه امور بزرگ و مهم را تحت الشعاع خود قرار ميدهند و تأثيرات شگرفي بر آنها ميگذارند. مثلاً انگشت كردن در بيني و نگرفتن دست در جلوي دهان به هنگام خميازه كشيدن، آن هم در زمان تدريس و سخنراني، از مصاديق رعايت نكردن آداب اجتماعي است كه انجام دادن مصداق اول از سوي مُدرّسي، يك بار باعث شده بود كه همهي مخاطبان خود را از دست بدهد.
۱۰) از انجام دادن حركات و كارهاي يكنواخت و تكراري در هنگام تبليغ خودداري كنيم؛ زيرا انجام دادن اين گونه امور، موجب از دست دادن توجه مخاطب به ما ميشود و حتي ممكن است موجب اعصاب خُردي وي گردد. بازي كردن دائم با تسبيح و محاسن خود، بالا و پايين كردن عينك و به جلو آوردن و عقب بردن عمامه به طور مرتب، زدن انگشتها يا دستها بر هم و به شكلي خاص و به صورت مكرر، و پاك كردن گاه گاهي پشت گوشها با دست يا دستمال به طور رفتاري عادت گونه، نمونههايي از اين امر است.
۱۱) به مخاطبان خود كاملاً احترام بگذاريم و در گفت و گو و مخاطبه و رويايي با آنان، تا آنجا كه ميتوانيم از كلمات و جملات محترمانه و مؤدبانه استفاده كنيم. في المثل، به جاي اينكه بگوييم: «از همهي كساني كه قدم رنجه كردند و به اين مجلس آمدند، تشكر ميكنم»، چنين بگوييم: «از همهي كساني كه قدم رنجه فرمودند و به اين مجلس تشريف آوردند، تشكر ميكنم.»
۱۲) جز در مواردي كه ممكن است استفاده از بوي خوش براي خود ما يا اطرافيان ما زيان يا اشكال داشته باشد، حتماً در هنگام تبليغ عطر بزنيم و خوشبو باشيم. خوشبويي از چيزهايي است كه بر مخاطب، تأثيري خوشايند ميگذارد و شخصيت ما را در نگاه او ارتقا ميدهد و فراتر ميبرد.
۱۳) در هنگام تبليغ و جز آن، كفشهاي خود را واكس بزنيم و با كفشهاي كثيف و خاكي به تبليغ نپردازيم و تصويري منفي و نامطلوب در قالب ديدگان مخاطبانمان ننشانيم. يكي از شاگردان حضرت امام خميني(ره) ميگويد: «در نجف اشرف كه در خدمت حضرت امام بوديم، ايشان هميشه نعلينهاي خود را واكس ميزدند و آن قدر خوب واكس ميزدند كه نعلينهاي ايشان برق ميزد به طوري كه حتي گاهي، مورد انتقاد برخي از متحجران و جمود فكران قرار ميگرفتند.»
۱۴) به كارگيري بعضي از شوخيها و لطيفهها و حتي برخي از كلمات و تعابير در شأن ما، مبلّغان، نيست و شايسته است ـ اگر نگوييم كه بايسته است ـ آنها را در تبليغ و تدريس و سخنراني بر زبان نياوريم. يكي از مبلّغان در سخنراني خود و به مناسبتي، كلمهي «خر» را بر زبان آورده بود. مقام معظم رهبري ـ مدظله العالي ـ پس از شنيدن اين كلمه در سخنراني آن مبلّغ، به او تذكر داده بودند كه از اين گونه كلمات در سخنرانيهايتان استفاده نكنيد؛ البته «تو خود، حديث مُفصّل بخوان از اين مُجمل».
۱۵) اگر تلفظ درست كلمهاي و به ويژه كلمات خارجي را نميدانيم و در آن شك داريم، بهتر است كه روزهي شكدار نگيريم و عطايش را به لقايش ببخشيم و از به كارگيري آن در تبليغهاي خويش خودداري ورزيم؛ زيرا ممكن است كه آن كلمه را به صورت درست تلفظ نكنيم و با اين كار، شأن و آبروي علمي ـ تبليغي خود را تضعيف كنيم و لكهاي سياه رنگ را بر بوم نقاشي زيباي سخنرانيمان بريزيم. مثلاً يكي از سخنوران، بدون تحقيق و دقت و به اشتباه، كلمهي «كِنْدي» را كه نام يكي از فيلسوفان بوده است، به صورت «كِنِدي» تلفظ كرده بود كه نام يكي از رييس جمهوريهاي آمريكاست.
۱۶) برخي از چيزها ـ خواسته و يا حتي ناخواسته ـ توجه مخاطبانمان را به خود جلب ميكند و چه بسا كه ما را در دام ريا و خودنمايي و بزرگنمايي گرفتار سازد. مثلاً گرفتن تسبيح دانه درشت به دست و گذاشتن چهار انگشترِ نگين درست و از جنسهاي گوناگون و به رنگهاي مختلف و در دو انگشت دست راست و دو انگشت دست چپ، ممكن است كه توجه مخاطبانمان را كاملاً به خود جلب كند. بدين رو، بكوشيم كه از اين بزرگنماييها و خودنماييهاي ناخواسته و يا (خداي ناكرده) خودخواسته جدّاً بپرهيزيم و به گفته دُر سُفتهي خواجهي شيراز گوش فرا دهيم:
غلام همت آن نازنينم * كه كار خير، بي روي و ريا كرد
۱۷) بسيار مواظب باشيم كه بدن و به ويژه زير بغل و جورابهاي ما ـ بر اثر عرق و جز آن ـ بدبو و رماننده نباشند و اين گونه امور، بين ما و مخاطبانمان فاصله ايجاد نكنند. هم چنين در حين تبليغ، پاهايمان بدون جوراب نباشد؛ زيرا اگر احياناً كف پاهايمان تميز نباشد، مثلاً در حال نماز جماعت و به هنگام سجده، ممكن است كه اين ناتميزي براي مأمومان و به ويژه مأمومانِ صف اوّل آشكار شود.
۱۸) هميشه ساعت خود را پنج دقيقه و يا حتي بيشتر، جلو نگه داريم تا به موقع در جلسات تدريس و تبليغ و سخنرانيهاي خويش حاضر شويم. يكي از مبلّغان، حدود پانزده سال است كه به اين نكته عمل ميكند و آثار و فوايد خوبي را براي خود به ارمغان آورده است. شما نيز ميتوانيد همين الان، ساعتتان را پنج دقيقه و يا بيشتر به جلو ببريد و اگر در آينده، اثر مذكور و مانند آن را مشاهده كرديد، در حق گويندهي آن نيز دعاي خيري بفرماييد.
۱۹) در هنگام سخنراني و به ويژه در هنگام تدريس، تلفن همراه خويش را خاموش كنيم و از پاسخ دادن به تلفن كننده خودداري ورزيم، حتي به اين مقدار هم كه بخواهيم به تلفن كننده بگوييم الان در حال سخنراني يا تدريس هستيم و از پاسخ دادن به او معذوريم؛ زيرا هنگامي كه بنا نداريم با تلفن كننده حرف بزنيم، چه لزوم و فايدهاي دارد رشتهي سخن را در برابر شنوندگان و شركتكنندگان كه گاه تعدادشان نيز بسيار است، قطع كنيم و به تلفن كننده بگوييم كه در حال سخنراني يا تدريس هستيم و از حرف زدن با وي معذوريم. گويند شخصي در حال خواندن نماز بود و زنگ تلفن همراه وي به صدا درآمد. گوشي را برداشت و به تلفن كننده پاسخ داد: «در حال خواندن نماز هستم. بيزحمت پنج دقيقهي ديگر به من زنگ بزنيد(!)».
۲۰) در فروشگاههاي لوازم التحرير، دفترچههاي كوچكي براي يادداشت مطالب وجود دارد كه از قسمت افقي و نه عمودي آنها سيمي شدهاند. يكي از اين دفترچهها و يك قلم را همواره به همراه خود داشته باشيم تا اگر به نكته يا مطلب جالبي برخورد كرديم، بلافاصله آن را يادداشت كنيم و سپس در تبليغ، از آن استفاده نماييم. اين قلمزن، يك بار در اطلاعيهاي بر ديوار، دو بيت زيرين دربارهي امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشّريف ـ را مشاهده كرده و بلافاصله آن را نوشته و بارها و بارها در برنامههاي تبليغي خويش ـ از جمله در همين جا و همين الان ـ از آن استفاده كرده است:
چه روزها كه يك به يك غروب شد، نيامدي * چه اشكها كه در گلو رسوب شد، نيامدي
تمام طول هفته را در انتظار جمعهام * دوباره صبح، ظهر، نه؛ غروب شد، نيامدي
منبع:صالحین آنلاین | قرارگاه سرگروه ها و مربیان فرهنگی
SalehinOnline.ir